من دیده ام

روی سیم خاردار خوابیدنت را

زیر رگبار سهمگین گلوله ها ...

هنوز به یاد دارم

که چگونه

تانک های دشمن تو را به سیم خاردار دوختند

یادم هست دلاور

من دیده ام

ولی دختر همسایه ندیده است ...

شاید اگر فیلم رشادتت را دیده بود

دکمه های مانتو اش را هیچ وقت گم نمی کرد !

شاید اگر من

به جای شعرهای عاشقانه برایش از تو می گفتم

حداقل روسری اش را یک وجب جلو می کشید ...

من فیلم آن روز را دیده ام

که حتی باد هم صورت معصومت را نوازش می کرد

ولی خیلی ها یادشان نمی آید !

دیگر نام تو را بر کوچه های شهرشان نمی گذارند

ستاره های سینمایشان را از تو فداکارتر می دانند !

اما من میدانم

دیپلم هم نداشتی

سردار و سرهنگ هم نبودی !

از سربند یا حسین می شناختندت ...

از رابطه با امام زمان می گفتی نه از معاملات میلیونی و اختلاس

تو حتی نصفه جیره غذایت را می بخشیدی ...

پس آقا زاده هم نبودی

دهقان زاده بودی و تنها فرزند خانواده ...

و عصای دست پدر پیرت

پدرت می گفت خودت را به خیش می بستی

تا زمین را شخم بزنی

و

آن شب خودت را به سیم خاردار بستی

تا همسنگرانت را درو نکنند !!

اصلا روی سیم خاردار خوابیدن مال دهقان زاده هاست !

آقازاده ها روی اسکناس می خوابند

راستی از پدر پیرت چه خبر ؟!

خدا کند لااقل بنیاد شهید یک تراکتور قسطی به او داده باشند

تا زمینش را شخم بزند ...

خدا کند ...!!

 

 

گلایه نوشت :

این روزها حال همه ما خوب است ...

ملالی نیست جز ...!!