شلمچه
ای کاش می شد بیاری، از او نشانی شلمچه
یا لا اقل خاطراتی، از او بخوانی شلمچه
چشم انتظاری چه سخت است، ای کاش او زنده باشد
ما را از این شک و تردید، کی می رهانی شلمچه
چیزی بگو از نبردش، از ذکر «امن یجیب» ش
از او اگر چیزی نمانده، جز استخوانی شلمچه
پاهایش افتاده بر خاک، از او فقط چفیه مانده
پاهای او یادگاری ست، از جان فشانی شلمچه
نام بزرگش شهید استُ فرقی ندارد که او کیست
جان داده در راه قرآن، مرد جوانی شلمچه
باید به سوی خدا رفت، این آخرین حرفشان بود
هر شب وصایای او را، باید بخوانی شلمچه
( روح الله طباطبائی)
پ.ن:
دردم، درد دلتنگی ست ...!
راه درمانی بفرست شلمچه ....
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۱۰/۰۱ ساعت 14:29 توسط ...
|